ناگفته هایی از پاس که باید امروز گفته شود نه فردا؛ بارقه های صعود یا مرگ تدریجی یک رویا
- توضیحات
- نمایش از چهارشنبه, 06 مهر 1390 19:47
- دسته: خبر
- بازدید: 1108
امروز در کش و قوس سقوط و جدال برای بازگشت به لیگ برتر، فضایي ملتهب در استان و در بین فوتبالی ها بوجود آمده است.
به گزارش "همدان فوتبال" و به نقل از "همدان پرس"، بیش از 5 سال از انتقال و حضور پاس در همدان می گذرد، انتقالی که به ظن منتقدان ساخته و پرداخته دست مردان سیاسی بود و به گفته علاقمندان و موافقان این اقدام، بستر سازی برای ایجاد انگیزه و کشف استعداد در استان های محروم و همچنین تمرکز زدایی از نقطه ای به نقطه دیگر بود.
ارمغانی که با زحمات و درایت مردی سیاسی نهالش کاشته شد، شکل گرفت، اما با دستان مردان سیاسی دیگر لگد مال می شود.
این که سیاسیون آمدند، گفتند، آوردند، جان دادند، حمایت کردند، رها کردند، زدند، لگد مال کردند و نابود ساختند مهم نیست، درست است که نامی نیک از یکی بر جای می ماند و از دیگری نامی نمی ماند، اما در نهایت هر دو به دنبال یک جریان بودند و آن هم جریانی سیاسی است.
مقوله سیاست را در این متن ورزشی متذکر شدیم چرا که ورزش ابعاد متعالی و حتی رویایی خود را از دست داده است و در کنار جایگاهی اقتصادی به یک حرکت سیاسی مبدل شده که نیل به اهداف عالی گروهی ذی نفع را دنبال می کنند که قطع به یقین از عام بدور بوده و مردمی که در انتظار خدمتی صادقانه و صالحانه از متولیان ورزش هستند را تنها تماشاچی این تراژدی کرده است.
سناریوی تکراری ورزش در این سالها نه تنها راه افزایش امید و انگیزه برای جوانان و مردم علاقمند را فراهم و باز نکرده! بلکه با بستر سازی و افزایش قدرت نفوذ سیاست در ورزش و فاصله گرفتن ورزش از اصل و جایگاه خود نوعی حس بی تفاوتی و سردی را در مردم تقویت کرده است، به طوری که شاید برای عده کمی مقوله ورزش و جایگاه اجتماعی و تربیتی آن دیگر مهم و قابل توجه تلقی شود و می توان گفت جمع حداکثری مردم نسبت به اتفاقات ورزش کم تعصب و دلسرد شده اند.
داستان های تکراری تغییر مدیران و جابجایی های معنادار با مناسبات سیاسی در تیم های محبوب و پر طرفدار و دور ماندن بسیاری از اهالی و مو سپید کرده ها و خاک خورده های فوتبالی، حضور افرادی غیر کارشناس و عدم استفاده از نیروهای متخصص، در کنار عدم نتیجه گیری مطلوب و امیدوار کننده همه و همه زمینه را برای کاهش انگیزه و استقبال از ورزش و مخصوصا ورزش فوتبال کمرنگ کرده و به دنبال آن معدود حرکت های مثبت و حرفه ای را نیز در بین این رویداد های سرد دور از چشم علاقمندان قرار داده است.
حضور پاس در همدان نقطه امیدی در فوتبال استان بود و بسیاری از جوانان و علاقمندان ورزش و به خصوص فوتبال که به نوعی از این رشته پر طرفدار که سالیان گذشته جایگاهی در خور شان نام استان داشت فاصله گرفته و دلسرد شده بودند، یک بار دیگر با این ورزش آشتی داد تا با حضور خود در ورزشگاه ها و پیگیری نتایج و رویداد های پیرامون پاس خود را هم ردیف و در کنار دیگر طرفداران دلسوز و پاک سایر شهرها و تیم های لیگ ببینند.
البته در کنار تمام اشک ها و لبخندهای دلسوزانه که در کهن شهر تاریخ و تمدن ایجاد شده بود، مخالفان بسیاری نیز گرد و خاک ها کردند، که تعدادی برای دلسوزی و دلجویی و بسیاری پس از کوتاه دیدن دستشان از منافعی چه مالی و چه معنوی که ممکن بود نصیبشان شود اقدام به این موضع گیری ها کردند.
اما پاسی که با آن حرکت مرد سیاسی استان، هبه ای بود برای شهیدان و مردمان پایتخت تاریخ و تمدن طولی نکشید که بازیچه دست مردانی شد از همان جنس و البته با تفکری متفاوت، و امروز در کش و قوس سقوط و جدال برای بازگشت به لیگ برتر، فضایي ملتهب در استان و در بین فوتبالی ها بوجود آمده که می توان تاسف خورد و خورده گرفت که چرا اسباب زنده نگه داشتن پاس در این استان فراهم شد!!!
این نکته کاملا مستند و قابل دفاع است که پاسی که درتهران بود با همان مهر سیاسی تاریخ انقضایش صادر شده بود و می رفت تا کوله باری از تجربه، اعتبار، شخصیت و کارنامه درخشان را با خود به تاریخ و تنها در کتابها ببرد، باشگاهی که نمی توانست دولتی بماند و تخصیص بودجه ای برای ورزش قهرمانی برای این باشگاه وجود نداشت و فوتبال، کشتی، دو میدانی و بسیاری از رشته های ورزشی که همواره قهرمانان نامی ایران را در خود جای داده بود به امضایی نامحسوس به سوی تعطیلی می رفت.
اما با امضایی دیگر در کنار آن امضاها پاس به همدان آورده شد تا جانی دوباره بگیرد، تا زنده نگاه داشته شود، تا در استانی که پاسداری و ارزش گذاری را چه در هشت سال دفاع مقدس و چه پس از آن انجام داده از تاریخ و اعتبار پاس محافظت شود، تا نام پاس جاودانه بماند، تا قلب های تماشاچیان برایش بتپد و مردم با جان و دل از متولیانش تعالی و پیشرفت بخواهند و در غم و شادی شریک باشند و بسیاری از این قبیل که هر یک در صحبت ها و مصاحبه ها گفته شدند و انعکاس پیدا کردند و ما مردم همدان نیز همین را می خواستیم که در کنار ایجاد ظرفیت ورزش فوتبال در استان این ها را از اهداف این باشگاه مردمی بدانیم و به دنبال این مهم باشیم.
اما رویایی که محقق شده بود و با خود شور و شعف را به دیار الوند آورده بود در گردابی گرفتار شد که روز به روز به وضعیت وخیم آن افزوده می شود و فوتبال، ورزش دیروز و این جادوی هزاره و راهگشای اهداف و تبلیغات، به نام شهدا و مردم پاک سرشت در اختیار مدیرانی قرار گرفته است که صندلی را ارجح تر از مسائلی این چنین می دانند.
پاس که سبز تر از همیشه با آمال و آرزو های بزرگ به همدان آمد تا جایی پیش رفت که رنگ باخت و دیگر آن پاس نشد.
طولی نکشید مردم همدان با رویایی که در سر می پروراندند، به اندازه تاریخ و قدمت این باشگاه فاصله پیدا کرده مرگ سرد و تدریجی را در آمال و آرزو های خود دیدند.
سقوطی که حاصل بی برنامه گی و کوتاهی از سوی مردان سیاسی استان بود، تیمی که وزن اعتبار درجه و مقام نظامی اش با وزن تاکتیک و تکنیک و بازیکنانش اصلا قابل مقایسه نبود و این خود مایه تاسف و فاصله ای به اندازه تاریخ باشگاه بود، بازیکنانی که حتی در تیم های دست چندمی هم ممکن بود روی نیمکت بنشینند آمدند و در ترکیب تیمی قرار گرفتند که داعیه آسیایی شدن از سوی مدیرانش سر داده می شد.
پس از هموار شدن مسیر سقوط نیرویی بومی را با امضای هیات مدیره محترم که آن نیز شخصیتی سیاسی است گماشتند تا خود را از اتهام ها و کاستی ها و ظلمی که به این تیم محبوب روا داشته بودند مبرا کنند، چه کسی می داند؟ شاید مدیری بومی آوردند تا شعاری در ورزشگاه علیه شان سر ندهند، شاید دیگر حتی تمایل به حضور در ورزشگاه ها را نداشتند چرا که خود می دانستند چه بر سر این تیم می آورند و چه ها کرده اند.
کشتی به گل نشسته یک بار دیگر در فصل نقل و انتقالات با حضور نیرو های بومی بسته شد و این بار نیز با شعاری که همه هواداران را شاد و خوشحال کرد تصمیم بر لیگ برتری شدن و بازگشت و صعود به جایگاه اصلی پاس گرفته شد. تصمیمی که خود حرف و حدیث هایی در پی داشت و مثل همیشه عده ای راضی و عده ای ناراضی بودند که چرا و به چه دلیل آن بماند.
انتخاب کادر فنی با علم و قدرت بالا برای صعودی شیرین و استفاده از بازیکنان بی حاشیه و با انگیزه و صد البته با برتری محسوس و مشهود نسبت به بازیکنان فصل گذشته، رسیدن به این رویای شیرین را میسر می ساخت و همه یک دل برای این مهم تلاش می کردند اما قافل از آن که در پس پرده رنگ های شاد، جریانی سیاسی، تبر بر دست، تیشه به ریشه فوتبال این شهر و باشگاهی با قدمت پاس می زند.
کم نیستند تیم هایی که از این ناحیه ضربه ها خوردند و چیزی نصیبشان نشد جز روند و سیر نزولی، و این هیچ گاه تجربه ای نشد برای دیگران، ما نیز فاصله و تفاوت چندانی با این دیگران نداشتیم و اشک و آه های سقوط گریبان تیم را گرفت و در نهایت این روند تا جایی پیش می رود که دیگر این تیم نتواند بر روی پاهایش بایستد.
چه کسی می داند؟ هیات مدیره ای که روزی این تیم در سبد کالاهای تبلیغاتی شان بود و بی شک و شبهه تیمی دولتی را هدایت می کردند شاید دوست ندارند دیگر هزینه ای برای تبلیغات فوتبالی خود کنند، شاید تصمیم بگیرند هر فرد دیگری بازیگر نمایشنامه شان باشد، شاید توان حمایت را ندارند و شاید های بسیاری که همه و همه دست به دست هم داد تا آن رویای صعود به یکباره در لب پرتگاه، کابوس مرگ را مرور کرده به استقبال نابودی رود.
بر همگان پر واضح است، با توجه به حاشیه هایی که با کنار رفتن مدیری که تیم را برای صعود بسته است، پاس دیگر پاسی نخواهد بود که دل هواداران را شاد کند و این تماشاچیان دوستدار پاس را پس از سقوط با ورزشگاه ها آشتی دهد. این مدیر می رود، آن مدیر می آید! اگر وعده ها و قول های مقامات هیات مدیره برای تامین مالی باشگاه همین روال را داشته باشد چه کسی می تواند این فضای ملتهب را بهبود بخشد.
مرگ رویایی که تماشاچیان برای صعود در سر داشتند نزدیک است و قطع به یقین این تیم اگر در فصل پیش رو بتواند به لیگ برتر صعود کند شرایط بهتری تا فصل های بعد دارد و قطعا اگر این تیم نتواند به هر شرایطی صعود کند نمی تواند در سالهای دیگر و قطع به یقین باسیاست های مردانی دیگر کمر راست کند.
مسیری را در این سالها طی کردیم و فضایی را ایجاد کردیم که بی گمان اینبار مردم این شهر می گویند چرا پاس را زنده نگه داشتیم، چرا مرگ پاس باید با دستان و به نام همدان رقم بخورد، این اقدام لطف به این مردم بود یا مایه شرمساری، چرا همدانی ها باید تاوان بی برنامه گی مديران سیاسی را بدهند؟ چرا همدانی ها در کنار نیش و کنایه ها باید سر خم کنند و حرفی برای گفتن نداشته باشند؟ مگر نه این که سینه سپر کرده از این انتقال دفاع می کردند و مدیران نیز باد در غبغبه انداخته مردم را به میزبانی و پذیرایی از منتقدان حرکت می دادند.
این مردم و علاقمندان تیم همیشه سبز پاس تیمی را می خواهند که وقتی از جان و دل فریاد می زنند و تشویقش می کنند بدانند با این فریادها تیم محبوب شان به جلو حرکت می کند، ارتقا می یابد و در کنار آن یکا یک مردم و مسئولان استان و شهرشان به داشته های این دیار مهر و افتخار بنازند نه این که اسباب افتخار و فخر فروشی را تنها برای عده ای فراهم کنند که توجهی به خواسته ها و ظرفیت های نشاط و شادی را نداشه باشند.